مَثَل معروف «چون که صد آید نود هم پیش ماست» نتیجه درک معنای واقعی آرمان گرایی است. انسان آرمان گرا، هدفی مقدس که در نگاه برخی شاید دست نیافتنی نیز جلوه کند را مظهر آمال خویش قرار داده و برنامه زندگی خود را به منظور دستیابی به آن تنظیم مینماید. این گونه حتی اگر به آن هدف دست نیابد نیز پلههای زیادی را زیر پای خود گذرانده و راهی بس بزرگ را طی نموده است.
آرمان گرایی نوعی زیاده خواهی مشروع است. نگاه به بالا، حرکت انسان آرمان گرا را شتاب میبخشد آن گونه که دشواری دستیابی به اهداف میانی را نادیده میانگارد.
مانند دانش آموزی که به جای نمره شانزده، کسب نمره بیست را هدف قرار میدهد. در این صورت دیگر نمره شانزده برایش بت بزرگ نخواهد بود و حداقل ثمره تفکرش دستیابی به همان نمره میباشد.
قصه، قصه آن عالم بزرگ است که به فرزند خود میآموخت تا امام صادق علیه السلام را الگوی خود قرار دهد وگرنه به اندازه پدر نیز رشد نخواهد کرد.
آن زمان که عدهای نان، کار و مسکن و ... را اوج مطالبات انقلابی خویش قرار داده بودند، جامعه دینی، مبارزه مستقیم با شاه به جای در آویختن با زیر دستان او آن هم برای برقراری حکومت عدل و جامعهای متعالی را سرلوحه قیام خود میدانست.
امام (ره) لحظهای حرکت آرمانی ملت را متوقف نساخت. او این موج پرخروش را پس از نابودی رژیم سلطنت برای سرنگونی استکبار جهانی و نجات ستم دیدگان مظلوم جهان هدایت نمود. این گونه شد که برخلاف مردم عراق که پس از سقوط صدام، دیگر هدفی نداشته و درون خانه شان ماندند، در جامعه ایرانی آرمان خواه، مردان بزرگی ظهور یافتتند که فتح بالاترین قلههای حقیقت و انسانیت، کمترین خواسته آنان بود. مردانی از جنس شهادت که عطر خدا را در کوچه پس کوچههای شهرها پراکنده نمودند. اگر نبود تفکر آزادی قدس و نجات کربلا، شاید خرمشهر نیز به این راحتی از چنگ صدامیان رها نمی شد و فتح فاو، این اعجاب انگیز ترین عملیات آبی_ خاکی معاصر، هرگز رقم نمیخورد.
شهید رجایی انسانی بود فرهیخته، متواضع و بسیار منظم که نماز اول وقت او هیچ گاه ترک نمیشد. اما اگر قرار است رجایی الگوی جامعه شود باید ورای همه صفات نیک او، این نیز گفته شود که رجایی زیر شدیدترین شکنجههای قرون وسطایی دژخیمان پهلوی میاندیشید که شکنجه گر او بر اثر چه عواملی به چنین خصائلی حیوانی گرفتار آمده و راه نجات او چگونه میباشد؟!
آیا شرح این ویژگی، مجموعه دیگر صفات بیان شده را به عنوان مقدمهای لازم در خود جای نخواهد داد؟
خداوند نیز در تربیت انسانهای متعالی، سطح مطالبات عاشقانه خود را بالا برده است. ابراهیم خلیل الرحمان(ع) که در آزمایش شکستن بتها با تمام وجود آماده سوختن در راه خدا بود باید امتحان رها ساختن زن و فرزند، آن هم در بیابان بی آب و علف را نیز به انجام میرسانید. در گامیفراتر از آن، ابراهیم باید تنها فرزند خود را که پس از سالها صبر و انتظار، او را به دست آورده بود و اکنون در بهار زندگی اش به سر میبرد با دستان خویش در راه خدا ذبح مینمود و البته از این آزمایش نیز سر بلند بیرون آمد و سلامٌ علی ابراهیم به پاس عاشقی او در کتاب خدا جاودانه شد.
رسانههای دیداری و شنیداری نیز اگر به جای پرداختن مستقیم به موضوعات کوچک مانند مسائل ریز خانوادگی، هزینههای فرهنگی خود را صرف سوق جامعه به سمت آرمانهای بلندی چون عدالت جهانی نمایند بی تردید معضلات کوچک تر، خود به خود در جامعه هدفمند کمرنگ گردیده و دیگر لزومیبه تمرکز و بزرگ پنداری آنها وجود نخواهد داشت.
آن زمان که رنگ و بوی شهادت فضای جامعه را آکنده بود معضل بد حجابی خود به خود رنگ میباخت و برای عروسکهای خیابانی و مانکنهای سرگردان امروز جای جولان وجود نداشت.
دین اسلام، دین آرمانی است. اهداف آن بلند و متعالی است؛ آن گونه که امروز برخی نیل به آن اهداف را غیر ممکن میپندارند. اما در هر جمع کوچک و برزگی که خدا راه یافت، آرمانهای دین نیز به زیبایی تجلی پیدا کرد.
اصلاح انسان، مقدمه اصلاح جهان است. انسان آرمانگرا که رشد اعتقادی یافته است، هیچ گاه در بزنگاههای سرنوشت ساز تاریخ، راه کوفیان را در پیش نخواهد گرفت. ظهور منجی یکی از همین آرمانهاست که از جمله لوازم تحقق آن پرورش انسانهایی است که با آگاهی و رفتار انقلابی خود برای یاری حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مهیا میشوند.
و چه خوش گفت رهبر فرزانه که «قانع نشدن به وضع موجود و تلاش فزاینده و مستمر در انجام اعمال نیک و خیر یک بعد از انتظار است».
حضرت امام (ره) عالمیپیر و از نظر مادی کم بضاعت بود؛ اما توانست جهانی را تکان دهد. اگر امروز چهار صد روحانی مستقر در یک شهر نتوانند محلهای را زیر و رو کنند علت را باید در سطح مطالبات آرمانی آنها جستجو کرد.
آرمان خواهان باید در همه امور پیشرو باشند؛ آن هم در عمل و نه در شعار و تهییج افکار عمومی. باید رزمنده جهاد اکبر بود اما نه در واحد تبلیغاتش!
امر به معروف و نهی از منکر نهادیه شده در جامعه، ضامن ایجاد عدالت است؛ عدالتی که بستر کمال و تعالی انسانهاست. انسان آرمان گرا «باید»ها را اصل میداند. او اهل اراده و عمل است؛ اراده و عملی که توأم با علم و تقوا باشد و البته منظور از تقوا نیز همان علم آمیخته با عمل است و نه صرف گریه که آن نیز البته لازمه این راه است.
ثواب آنانی که در بحبوحه حوادث، پای به میدان خطر میگذارند بی شک بالاتر از کسانی است که گامهای بعدی را پشت سرشان بر میدارند.
انسان آرمان گرا در زنجیر استعمار هیچ توصیه گر خیر خواهی اسیر نمیماند و بی توجه به مصلحتهای خود ساخته عافیت طلبان، عمل به تکلیف را وظیفه میداند.
به راستی هیچ از خود پرسیده ایم که اگر جهان آرا در معرکه آتش و خون، منتظر کمک مسئولین میماند و دست روی دست میگذاشت آیا خرمشهر همان روزهای اول، «المحمره» نمیشد؟ آن وقت آیا حساب اهواز و اندیمشک باکرام الکاتبین نبود؟
باید مراقب بود که آرمان، عارمان نشود. 9/11/85 تاسوعای حسینی قم.
جزییات تعداد جانباختگان تصادفات رانندگی تو سال ۹۸